به مهدی پیش نهاد دادم که برای فرار از خستگی مسیر 1000 کیلومتری رو نصف کنیم یک روز رو توی یزد بمونیم و یزد رو یک گشتی بزنیم تا اینکه بتونیم فرداش با انرژی بیشتری به سفر مون ادامه بدیم.

به یزد رسیدیم ابتدا به آتشگاه رفتیم.

بعد از اون به سمت میدون امیر چخماق رفتیم. یه مجموعه ی تاریخیه که بازار،  تکیه، و دوتا آب انبار داره.

ابتدای ورودی اش، بعد از اینکه گل کاریهای میدون رو رد کردیم به مغازه های جیگرکی رسیدیم که تو فضای سنتی بازارچه، میتونه گزینه خوبی برای یه وعده غذایی باشه..

این مجموعه، توسط «امیر جمال الدین چخماق» که در قرن 8 حاکم شهر بوده به همراه زنش که «ستی فاطمه» معروف بوده، ساخته شده.

مقبره ی «ستی فاطمه» در ضلع شمالی این مجموعه قرار داشت.

برای دیدن مراکز دیدنی شهر یزد، شاید 2 تا 3 روز کافی باشه که ما چند تا از مهمترینشون رو انتخاب کردیم.

محله ی فهادان

مجموعه امیر چخماق

مسجد جامع یزد

آتشگاه و…

عصربه سمت مسجد جامع رفتیم.

وارد خیابون مسجد جامع که میشین، ، پیاده روهای سنگفرش شده،سنگ فرش شده، مغازه های قدیمی که دو طرف خیابون می بینین و در نهایت این پیاده روی که به مسجد جامع می رسید، حال خوبی بهتون دست می ده.

از مسجد که بیرون میایم، سمت راست مسجد، وارد بازارچه ی قدیمی و سنتی میشیم، مغازه ها پر از جنسای چشمگیر و جذابه که ما رو به سمت خرید میکشونه.

 مغازه چهارم یا پنجم از سمت راستمون یه عتیقه فروشی رو دیدیم که روی اجناسش نوشته بود لطفا دست بزنید!

همین جمله منو داخل مغازه کشوند.

انرژی مثبتی که توی مغازه بود، ما رو جذب خودش کرد.

فروشنده، مرد با اخلاق و با شخصیتی بود.

بعدا فهمیدیم که ایشون  آقای دکتر محمد علی فیض هستند!

که دکترا ی خودشون رو  از دانشگاه نیوکسل انگلیس گرفتن و استاد دانشگاه یزد هستند. علاقه ای که به تاریخ ایران داشت باعث شده بود تو این شغل فعالیت کنه.

آشنایی ما با دکتر فیض، باعث ش ما مزه ی اولین قهوه ی یزدی، که شیوه ی سِروش به ثبت جهانی رسیده رو اونجا تجربه کنیم و به قهوه ی یزدی علاقمند بشیم.

از اونجا، به یه محله قدیمی یزد، که به «محله فهدان» معروف بود رفتیم، کوچه پس کوچه هایی که یک تصویر سنتی،دقیق و جامع از شهر یزد میده رو تجربه کردیم.

شب رو در یزد موندیم….

شهر یزد، رو به  قطاب و شیرینی های خوشمزه اش می شناختیم و خبر از غذاهای معروف و محلیش نداشتیم این شد که رفتیم سمت غذاهای

فست فودی که تعریفشو خیلی شنیده بودیم، پس شب رو به فست فود “کنورنوپیچ” رفتیم و باید اعتراف کنم که یکی از بهترین پیتزا های عمرمو اونجا خوردم.

سفر یک روزه ی ما در یزد به پایان رسید. تصاویر زیبایی از این شهر خاطره انگیز تو ذهنمون حک شد که یادآوری هر کدومش تا مدتها برای من، لذتبخش خواهد بود.

من به همراه دوست عزیزم، مهدی از اینجا راهی کرمان میشیم تا کویر گردیمون رو شروع کنیم.

شاد باشید.

حمیدرضا رضایی تیر 1400