فهرست مطالب

فضای شهریِ نپال، رنگی از نوستالژی داره، و در یه نگاه، نمایی از تصاویر خانه های ساده ی شرقی، به چشم می خورد.
بعد از صبحانه، گشت شهری در کاتماندو رو شروع کردیم، اما به فاصله ی تقریبا چند دقیقه هوا کاملا متفاوت شد، باران های کاتماندو چنان با شدت می باره که حتی ایستادن با چتر هم فایده نداره و سرعت این بارونا به قدری زیاده که تو یه لحظه تمام شهر را خیس می کنه.
بعد از اون بارون سیل آسا، با موتور شروع به گشت زنی کردم.

باختاپور اولین جای دیدنی در کاتماندو بود،در واقع میشه گفت یه شهر بود که معبد معروفی داشت.
معبد؟؟؟؟؟؟ در باختاپور در کنار طبیعت بی نظیر، حس خوبی بهم می داد. آسمون آبی با درختان سر به فلک کشیده، کنار سنت هایی که هزاران سال، نسل به نسل در این قوم و قبایل چرخیده و همچنان پابرجا باقی مونده.
محیط شهر کاملا سنتی بود و این رو میشد از دست فروش‌ های میوه، که با سبدهای حصیری در گوشه و کناری نشسته بودن، آویزهای دست ساز معابد، الهه های آنها که بر در و دیوار آویزان شده بود و یا ریسه‌های کاموایی که در دستان زنان در لا به لای کوچه پس کوچه های شهر غلت می خورد متوجه شد.

در کاتماندو استخر بزرگی وجود داشت که فضای بی نظیری از طبیعت رو نشون میده، و بهترین فضا برای کسانی هست که در سفر دنبال آرامش و سکوت هست.

روز سوم در کاتماندو هوا کمی گرم تر شد ولی با این وجود به سمت «معبد کاشیماکان» برای دیدن مراسم مذهبی رفتم.
سوزاندن مرده ها و انجام مراسم مذهبی، برای فوت شدگان،یکی از جاذبه های توریستی به حساب میاد و اگر چه این صحنه رو من در هند و بنارس هم دیده بودم ولی دیدن این سبک مراسمات در این شهر خالی از لطف نبود.
گوشه هایی از این معبد سکوهای پهنی قرار داشت ک کوه های هیزم روی آنها قرار می‌گرفت و جسد مرده رو با قرار دادن بر روی این هیزم ها آتش می زدند، اطرافیان فردِ فوت شده هم، در گوشه و کنار به صحنه نگاه می کردند و تا تمام شدن سوختن جسد منتظر می موندند.

مفهوم معبد در کاتماندو از کشورهای آسیایی دیگه متفاوته، از این نظر که معابد، مثل مساجد ما در نقطه خاصی، با ابعاد و فضای کوچکی ساخته نشدن یا معمولا در یک نقطه متمرکز باشند.
معبد کاشیماکان، پارک جنگلی بزرگی با بیش از ۱۰ کیلومتر مربع بود .
ورودی معبد مراسم سوزاندن اجساد برگزار میشد و در نقطه دیگری یک پارک جنگلی قرار داشت که در لابه‌لای درختان پارک، میمون ها روی درختان پرسه می زدن.
غذا دادن به میمون ها یکی از آداب مذهبیِ مردم نپال هست و جالب اینکه میمون هایی که در معبد بودند برای غذا، دست درازی نمی کردن.

قسمت دیگه ای از این معبد مراسم مذهبی در حال برگزاری بود، من که علاقه‌مند به این مراسمات هستم در معلوم نشستم،ریسه گلی که نماد شفا بود گردنم انداختند و یک دستبند که علامتی از مراسم بود به دستم آویزون کردن اما وقتی متوجه شدن که توریست هستم اجازه ادامه مراسم رو ندادند.

معبد بودانا یکی دیگه از معابد کاتماندو بود، استوانه هایی در گوشه و کنار معبد وجود داشت که مردم با گرداندن آنها دعا می کردند.

غذاهای نپال

نپال غذاهای معروفی داره، البته  هر منطقه اش، سبک و سلیقه خاصی در نوع غذا داره، «مومو» یکی از غذاهای معروف نپال هست شبیه اسنک یا پیراشکی که طعم خوش‌مزه ای داره.

صبح روز چهارم، بعد از صبحانه و با اجاره کردن یه موتور قرار شد مسیر ۲۰۰ کیلومتریِ کاتماندو به شهر پوخارا رو طی کنم.
۵۰ کیلومتر اول جاده، طبیعت فوق العاده زیبایی داره و گوشه کناره ها هم آبشارهایی که از دل کوه و جنگل سرازیر می شدن.
هر چه مسیر به سمت شهر پوخارا نزدیک میشد، زیبایی جاده دو چندان، به چشم میومد.

در پخارا هتل hulk رو انتخاب کردم که یه هتل تمیز و اقتصادی محسوب می‌شد با دیزاینی کاملا سفید که جذابیت خاصی به محیط داده بود.

بعد از استراحت به «دریاچه ی فیوا» در  پوخارا رفتم ، نمایی فوق العاده دیدنی در کنار جنگل و در دل طبیعت.

یه رستوران روبروی دریاچه هست که منظره ی دریاچه و جنگل رو کامل نشون میده.
غذا در این رستوران کیفیت خوبی داره و قیمتش مناسبه.
من پیتزای توالی رو انتخاب کردم که قیمتش ۴ دلار بود و البته خوشمزه

در دریاچه قایق یا ( کایاک) هوایی بود که میشد کل دریاچه رو باهاش گشت زنی کرد، بعد از ناهار یک کایاک، اجاره کردم و به اون طرف دریاچه رفتم.
طرف دیگه دریاچه که وسط جنگل های استوایی می شد، آب دریاچه گرم و شیرین بود و یک محیط بسیار بکر برای آب تنی.

در بالای دریاچه معبدی وجود داره به اسم «معبد سکوت» فضایی کاملا آرام با رنگ سفید

روز پنجم
روزم رو با مزه کردن میوه های معروف نپال شروع کردم، مثلا یه نوع خیار بود که مزه اش شبیه به خیارهای خودمون بود و شکل و شمایلی شبیه به کدوهای محلی داشت.
با موتور، گشتی در شهر زدم، و از کوچه ها و خیابان های پوخارا دیدن کردم.
کنار دریاچه یه خیابونه که محل کافه،رستوران، کلاب و دیسکو هست و پاتوق توریستها محسوب میشه.
نکته جالب در باره این شهر، این بود که  ساعت ۱۰ شب، زمان خاموشی شهر بود و ما مغازه ها و رستوران ها و حتی کلاب ها تا ساعت ۱۱ شب تعطیل می شدند.
و شهر، سوت و کور میشد.

«لیچی» یکی دیگه از میوه های استواییه، گرد و صورتی رنگه همچنین طعم خوشمزه ای داره.

روز ششم
بعد از یه بارون طولانی، بالاخره صبح شد و برای برنامه پاراگلایدر آماده شدم که متاسفانه به علت بارون زیاد امکان استفاده از پاراگلایدر نبود، البته مسیرِ دور دریاچه، یه مسیر پیاده رو داشت که تا ایستگاهِ پاراگلایدر، می تونستیم پیاده روی کنیم.

نارگیل یه میوه استواییه که در کشورهایی مثل نپال، تازه تره و قیمت مناسب تری داره و جز انتخاب های گردشگران به حساب میاد.

روابط اجتماعی و فرهنگی
مردم نپال از لحاظ خلق و خو، مهربان و مهمان نواز هستند. ارتباط خوبی با گردشگران دارند و علی رغم اینکه ثروتمند نیستند اما بسیار بخشنده هستند.
پوخارا هم در کل مردم باهوش و فرهیخته ای داره، و حتی میشه گفت: توریست پذیرتر از دیگر شهرهای نپال هست همینطور کشوری امن، برای گردشگران.

بازار روز یا بازار میوه و سبزی پوخارا، محل جذابی برای گردشگران هست، فضایی کاملا سنتی با انواع میوه های استوایی با قیمت های مناسب.

روز هفتم
معبد سارانگوت معبدی که در بام پخارا و بلندترین نقطه شهر قرار داره و محلی برای دیدن طلوع خورشید از پشت کوه های آناپورنا هست.
روستای سارانگوت در واقع یک نقطه استراتژیک محلی است که برای دیدن طلوع و غروب خورشید روزانه گردشگران داخلی و خارجی زیادی رو به خودش جذب می‌کنه. هر چند که مسیر بسیار جذاب و دیدنی هم داره

در ارتفاعات بالاتر مسیر پاراگلایدر در بلندترین نقطه پوخارا قرار گرفته که فضایی شبیه به بهشت رو نشون میده.
پاراگلایدر یکی از تفریحات مهم در پوخارا و نپال هست و جز ده سایت جذاب و برتر دنیا، برای پاراگلایدر سواری هست. منظره ای که پشت سرتون، کوه های هیمالیا و چشم انداز قلل هشت هزار متری آناپورنا و دائولاگیری، در مجاورت جنگل های یک دستِ سبزپوش و کوهپایه ای، همچنین دریاچه فیوا قرار داره.
تجربه این تفریح میتونه تصویر زیباتری از نپال رو توی ذهنتون ثبت کنه،

«آبشار دیویس» یکی دیگه از جاذبه های پوخارا هست ، آبشاری که وارد زمین میشه و در فاصله یکصد متری از دل غار، بیرون میاد. در انتهای غار هم یک معبد وجود دارد.

در روز هشتم قصد یک سفر ماجراجویانه کردم.
کوهنوردی و تجربه ترکینگ در کشوری که ۸ قله از بزرگترین قله های جهان رو به خودش اختصاص داده و اورست بلندترین قله جهان در کنارمن قرار داره قطعا از لذت های سفر ماجراجویانه من بود.
دامپوس در انتهای مسیر تا آفرود ترکینگ هست. هتل و رستوران خوبی در این مسیر قرار داره که برای اقامت مجهز هستند.
اما چون مسیر من استرالین کمپ بود بعد از استراحت کوتاهی دوباره ادامه دادم.

در استرالین کمپ هتلی با نمایی فوق العاده قرار داره که هزینه اش، شبی ۷ دلار هست.
البته اتاق های دیگه ای با قیمت های پایین تر مثلا ۲ تا ۴ دلار هم اجاره داده می‌شد.

شب در استرالین کمپ استراحت کردم و صبح روز بعد به سمت بندی پور حرکت کردم.

در فاصله ۹ کیلومتری جاده «باندیپور» فضا و طبیعت کاملا متفاوت شد.
جاده به سمت ارتفاعات می رفت و خاک قرمز رنگ بود. حتی پوشش درختان هم رنگ های متفاوتی خلق کرده بود.
باندیپور دهکده‌ ای کاملا متفاوت با تمام شهرهای نپال بود
چیزی شبیه دهکده فرانسوی ها در نپال.
هتل یا guess house فضایی کاملا نوستالژیک و خاصی داشت و جالب اینکه تمام هزینه های دریافتی رو صرف ساخت مدرسه کودکان می کنند.

بعد از اقامت برای صرف شام به رستورانی در باندیپور رفتم، غذای «دال بات» یکی از غذاهای سنتی و محبوب نپالی ها هست.
یک سینی حاوی برنج و سوپی که از عدس و لپه و نخود با ادویه فراوان درست شده.
با یه کاسه خورشتی و دورچین ماست و سبزی.

روز بعد گشتی در باندیپور زدم و از محیط آرام و جذابی که داشت لذت بردم.
در باندیپور رنگ مشکی، زیاد کارایی نداشت، لباس ها، ساختمان‌ها، دیوار ها، همه از رنگ های روشن و شاد استفاده شده بود و این به زیبایی دهکده، بیشتر کمک کرده بود.
باندیپور رو دور زدم و برای رفتن به سمت کاتماندو آماده شدم.

این روستا، خیابونای مختلفی داره تو یکی از این خیابون ها میشه تمیزی شهری رو به معنا ی واقعی حس کرد هتل من هم دقیقا در همین خیابونه و رنگ بندی این محل واقعا آرامش میده و تمام چیز های که استفاده می کنند  از رنگ های روشنه، پشت این خونه ها، کوه های بلند و زیبا رو میشه دید و همچنین از تراس این خونه ها منظره ی آرامش بخشی پیداست.

وقتش بود که باندیپور رو ترک کنم و به کاتماندو برگردم
روز هشتم بود که از پایتخت اومده بودم بیرون و وقت برگشت بود

«کوماری» یکی از نوشیدنی های نپال هست که مخلوطی از شیر و ماست شیرینه، که بین مردم نپال محبوبیت داره.

کوماری، الهه زنده ای هست که دختر بچه ی حدود ۸ساله را به عنوان بت زنده یا کوماری معرفی میشه. برای چند ثانیه دیدن کوماری حدود ۷۰ دلار باید پرداخت بشه و نکته جالب اینه که عکس و فیلم گرفتن از کوماری به شدت ممنوع هست

به کاتماندو رسیدیم شب رو استراحت کردیم و صبح به بازار سنتی رفتیم

در بازار سنتی پوخارا مغازه ی دست سازه های سنتی جالبی هست، مثلا سازه هایی شبیه خرطوم فیل با طرح و نقش های زیبا، که صداهای متفاوت و جالبی داره.

نظر من در مورد نپال

در روز های آخر سفر وفتش بود که نظر مو در مورد نپال بگم

در این کشور با وجود اینکه اکثر خیابونا به صورت سنگ فرش شده، هست اما گرد و غبار زیادی داره که همین باعث میشه بعضی از نقاط شهری کثیف بنظر بیاد

اکثر مردم نپال مثل خیلی از مملکت ها از حکومت ناراضی اند و شاید هم بی دلیل نیست چون در بعضی از محله های این کشور که هنوز آثار زلزله ی چند سال پیش وجود داره که باعث میشه بافت شهری این کشور کثیف بنظر بیاد اما بیشتر جاهای شهر، مشغول  ساخت و ساز هستن و شاید در هفت هشت سال آینده، این کشور به یک قطب گردشگری تبدیل بشه چون ظرفیت شو داره…

مردمان نپال اغلب آدمای آرومی هستن، شاید همین خصوصیت باعث شده که این حکومت دوام بیاره

سیب زمینی در کاتماندو حدود. ۴۰ سنت
و انبه حدود ۱ دلار
چای سفید یکی از نوشیدنی های محبوب نپال هست که قیمتی حدود ۱۵۰ دلار داره

همیشه وقتی بانجی جامپنگ می دیدم
فکر می کردم هر کسی که این کارو می کنه یا دیوونه است یا خیلی شجاعه
فکر اینکه یه کش به پات ببندن و بپری پایین واسم ترس عجیبی داشت و هیچ وقت جرأت انجام دادنشو نداشتم
تا اینکه فهمیدم نپال خفن ترین بانجی جامپینگ جهان رو داره پرش از پلی که ۱۶۰ متر با کف رودخونه ارتفاع داره

تصمیم گرفتیم فردا به بانجی جامپنگ برم…

وقتی وارد هتل شدم
تازه متوجه شدم بانجی جامپ رفتن، اینقدر هم ساده نیست مراحل خاصی داشت
مثل: کلاس آموزشی
وزن کردن هر نفر و گروه بندی
اونجا بود که فهمیدم موضوع جدی تر از این حرفاست

صبح تمام مراحل رو انجام دادم و تا وقتی که نوبتم برسه گشتی در اون محل می زنم و کمی آب تنی می کنم

تجربه بانجی جامپینگ از دیگر تجربه های لذت بخش سفرم بود.
بانجی جامپینگ کاتماندو سومین و بلندترین بانجی جامپینگ دنیاست. یک ورزش پر استرس اما به شدت، هیجان انگیز.
هتلی در کاتماندو بود به اسم است ریزورت که ورزش ها و تفریحات هیجان انگیز از جمله بانجی جامپینگ، سوئیمینگ و کنیوینگ و … داشت

اگه بخوایم یه جمع بندی از نپال داشته باشیم
نپال کشور فوق‌العاده ایه به شرطی که حوصله مشکلاتش رو داشته باشین باید شرایط سخت رو با مدیریت به شرایط عالی تبدیل کنین

نپال رو با تمام خوشی هایش ترک می کنم

شاد باشید..

حمیدرضا رضایی اردیبهشت 1400

“برای این سفر حدود ۳۰۰دلار هزینه کردم و در حدود ۱۷۰ دلار هزینه بلیط نپال شد.”